تورا دوست دارم
از بس صدایم نکرده ای
نامم را فراموش کرده ام
نمی دانم
خوابی یا بیدار
نمی دانم می شنوی صدایم را
یا خودت را به خموشی زده ای
نمی دانم
من از ابتدا هیچ چیز را نمی دانم
نمی دانم اصلا آغازمان کجابوده
که من این گونه سوز پایان را می زنم
تو ای آغاز بی پایان
برایم بی پایان ترین هستی
تو ای مهربانترین من
تو ای نازک شبیه بالهای من!
تو ای باران شفاف زمستانی
تو ای رویا
تو ای فصل قشنگ دوست بودنها
تو را من دوست دارم
تو را که رنگ چشمانت شبیه
مرغزاریست در دور دست
تو را من دوست دارم
تو را من دوست دارم